بوشهر ۲۴:در زمانهای گذشته که قبایل با هم درگیر میشدند و خونی ریخته میشد برای مصالحه «خون بس» پیشنهاد میشد.
به گزارش بوشهر ۲۴ به نقل از روزنامه اعتماد؛ در زمانهای گذشته که قبایل با هم درگیر میشدند و خونی ریخته میشد برای مصالحه «خون بس» پیشنهاد میشد. به این معنا که دختری از طایفه قاتل به عقد پسری از طایفه مقتول در میآمد تا دوطرف بیخیال ادامه درگیری شوند. حالا مصالحهای که فدراسیون بین تراکتور و پرسپولیس پیشقراولش شده آدم را یاد آن رسوم قدیمی میاندازد.
با وجود گذشت یک سال، پرونده علیرضا بیرانوند، دروازهبان ملیپوش و پرحاشیه فوتبال ایران در کش و قوس کمیتههای انضباطی و وضعیت فدراسیون فوتبال خاک میخورد.
سال گذشته شکایتی از سوی باشگاه پرسپولیس مبنی بر فسخ یکطرفه و غیرقانونی قرارداد این بازیکن و پیوستن او به تراکتورسازی تبریز به ثبت رسید که انتظار میرفت در کمترین زمان ممکن و با استناد به قوانین صریح فیفا و فدراسیون به آن رسیدگی و حکم صادر شود، اما این پرونده به معمایی لاینحل تبدیل شد! کار آنقدر بیخ پیدا کرد که برخی مدعی شدند مقامات دولت از همه جا بیخبر جلوی انتشار حکم را گرفتهاند که بعد مشخص شد چنین چیزی نیست و این فقط به فدراسیون فوتبال مربوط میشود که بعد از یک سال نمیتواند یک حکم قانونی صادر شده را منتشر کند.
اما حالا، پس از یک سال سکوت معنادار و تعلل غیرقابل توجیه، به جای انتشار حکم و اجرای عدالت شاهد نمایشی مضحک از «مصالحه» بین دو باشگاه با پادرمیانی فدراسیون هستیم؛ مصالحهای که بوی معاملههای پشت پرده میدهد و فوتبال ایران را بیش از پیش در باتلاق بیقانونی فرو میبرد.
این «مصالحه» پیشنهادی که از سوی برخی منابع خبری فدراسیونی و باشگاهی مطرح شده، چیزی نیست جز این: باشگاه تراکتور، برای آنکه پرسپولیسیها را از شکایت خود علیه بیرانوند منصرف کند و پرونده مختومه شود، متعهد شود که یک بازیکن به رقیب تهرانی بدهد! به عبارت دیگر، بازیکن در ازای بخشش! این پیشنهاد، نه تنها اصول بدیهی حقوقی و اخلاقی را زیر پا میگذارد، بلکه ماهیت بازار نقل و انتقالات فوتبال را نیز به سخره میگیرد، اما کجای دنیا چنین گروکشیای رایج است؟
این اولین سوالی است که در ذهن هر علاقهمند به فوتبال و هر شهروند آشنا به الفبای قانون شکل میگیرد. آیا در فوتبال حرفهای جهان، سابقه دارد که برای مختومه شدن یک پرونده تخلف آشکار و نقض قرارداد، مصالحه صورت بگیرد و باشگاه شاکی به جای دریافت غرامت نقدی یا اعمال محرومیت بر بازیکن خاطی و باشگاه مقصد، خواستار «باج» به شکل جذب یک بازیکن شود؟ این شیوه، نه تنها با قواعد نقل و انتقالات بینالمللی که بر پایه مذاکره، رضایت طرفین و پرداخت مبلغ رضایتنامه (یا آزاد بودن بازیکن) استوار است، در تضاد کامل است، بلکه آن را به ابزاری برای «گروکشی» تبدیل میکند.
آیا نقل و انتقالات فوتبال، بستر چنین باجخواهیهایی است؟ آیا باشگاهها باید برای اجرای عدالت، به این شیوه تن دهند؟ اصلا مگر نقل و انتقالات این شکلی است؟ پاسخ صریح و قاطع این است: خیر، نقل و انتقالات این شکلی نیست. شما به عنوان یک باشگاه، اگر به بازیکنی نیاز دارید، وارد مذاکره مستقیم با باشگاه مبدا و خود بازیکن میشوید. مبلغی را پیشنهاد میدهید، توافق حاصل میشود و بازیکن به تیم شما میپیوندد. این یک فرآیند شفاف و قانونی است که برمبنای ارزشگذاری بازیکن و نیازهای فنی تیم شکل میگیرد، نه براساس پروندههای قضایی و تخلفات.
اینکه تراکتور برای «بخشیده شدن» بیرانوند، باید با باشگاه شاکی مذاکره کند و پادرمیانی شکل بگیرد و یک بازیکن تیمش را پرسپولیس واگذار کند، تحقیر آشکار بازار نقل و انتقالات و تبدیل آن به یک بازار سیاه برای تسویهحسابهای حقوقی است.
اینگونه مصالحه در پرونده قضایی، نه تنها حرفهای نیست، بلکه اعتبار فوتبال ایران را زیر سوال میبرد. یک مقامی بیاید بگوید که چرا برای تخلف بیرانوند باید مصالحه کرد؟ اجرای قانون درباره بیرانوند تا این حد ناممکن شده؟
اینها سوالات کلیدی هستند که پاسخ به آنها، پرده از بسیاری از ریشههای فساد و بیعدالتی در فوتبال ایران برمیدارد. علیرضا بیرانوند، چهرهای محبوب و ملیپوش است، اما آیا این به معنای مصونیت او از قانون است؟ آیا شهرت و جایگاه یک بازیکن، میتواند دستاویزی برای زیر پا گذاشتن اصول قانونی و نادیده گرفتن حقوق باشگاهها باشد؟
پیام روشن این سکوت و سپس سازش، چیزی جز نادیده گرفتن قانون نیست. این اتفاق، به بازیکنان دیگر این چراغ سبز را نشان میدهد که میتوانند با تکیه بر جایگاه یا محبوبیت خود، قوانین را دور بزنند و درنهایت با یک «مصالحه» پشت پرده، از مجازات فرار کنند.
این روند، اعتماد به نهادهای قضایی فدراسیون فوتبال را از بین میبرد. اگر قرار است کمیته وضعیت و کمیته استیناف، پس از یک سال تعلل، به جای صدور حکم و اعمال جریمه (که میتوانست محرومیت یا جریمه نقدی برای بازیکن و باشگاه یا بخشش او باشد) به دنبال میانجیگری برای یک معامله بازیکن باشند، پس فلسفه وجودی این نهادها چیست؟ آیا وظیفه آنها اجرای قانون است یا مدیریت بحرانها از طریق معاملات غیرقانونی؟